«این انقلاب یک خیز بلندی بود که ملّت ایران برداشت برای اینکه خود را از ذلّت وابستگی و ذلّت عقبماندگی نجات بدهد.» امام خامنه ای 19 دی 95
مقدمه اول:
بعضیا میگن تو این اوضاع کشور، ما نیاز به یک انقلاب دیگه داریم...
یک انقلاب اقتصادی یا فرهنگی یا ...
من کاری به اینکه گوینده ی این سخن معنای درستی از اون اراده کرده یا نه ندارم و میگم: این همون حرفیه که بارها رهبرمون فرموده که این انقلاب ادامه دارد.
مقدمه دوم:
هر روزی که به عمر این انقلاب اضافه میشه، مردم یعنی صاحبان این انقلاب بزرگتر میشن. روز به روز رشد میکنند و نگاهشون تکامل پیدا میکنه. اگر قبلا واژه ی جنگ بین عامه ی مردم فقط به معنای جنگ نظامی بود، الآنه توضیح اینکه جنگ ما الان جنگ نرمه کار مشکلی نیست.
اگر در گذشته وابستگی و عقب ماندگی فقط در حوزه های اقتصادی و نظامی و چیزهایی از این قبیل امور محسوس دیده میشد، الآنه وابستگی و عقب ماندگی در سبک زندگی هم دغدغه ی مردم ماست؛ خواه اون رو به زبون بیارن یا نیارن.
جهاد کبیر
تبعیت از کفار ریشه ی همه ی وابستگی ها و عقب ماندگی های ما در سبک زندگیه.
چطور میشه لذت ها و آرزوهامون در زندگی مثل دشمن هامون باشه ولی وابسته به اونها نباشیم و از اونجایی که انگیزه های اونها در کامجویی از دنیا خیلی خیلی بیشتر از ماست، چطور ممکنه از اونها در سبک زندگی عقب نباشیم.
این یک واقعیته که ما در سبک زندگی وابسته ی به دشمنان خود هستیم علاوه بر اینکه همیشه در بهره مندی از دنیا از اونها عقب هستیم. «زندگی برای لذت» پارادایمی هست که اونها تعریف کرده اند و ما همیشه در این پارادایم شکست خورده هستیم و این یعنی همان وابستگی و عقب ماندگی!
پس:
این انقلاب برای زنده ماندن، به جهاد علیه «زندگی برای لذت» از نوع جهاد کبیر، نیازمند است.
بعد از شروع جنگ در سوریه و اعزام نیروهای به اصطلاح مستشاری ایران به سوریه، عده ای وظیفه ی خود دانستند و به این جنگ رفتند.
خیلی خوب ...
عده ای هم وظیفه ی خود ندانستند و به این جنگ نرفتند.
و الله اعلم
در بیشتر مواقع وقتی حرف از رفتن به سوریه و جنگ با داعش بود، دلیل آن جلوگیری از پیشروی و تجاوز دشمن به مرزهای مسلمانان بود.
وقتی هم سخن از نرفتن می شد، دلیل آن لزوم جنگ نرم و اولویت جنگ نرم در زمان حاضر نسبت به جنگ سخت بود.
.
.
.
.
.
اما به نظر میرسه رفتن و نرفتن میتونه دلیل دیگری نیز داشته باشه که دقیقا نقیض دلیل قبلی باشه:
به سوریه می رویم زیرا روحیه ی تلاش مجاهدانه در جامعه ی ما کمرنگ شده. می رویم تا با عمل خود، جهاد را و روحیه ی جهادی را در جامعه ترویج کنیم؛ یعنی می رویم برای شرکت در جنگ نرم.
به سوریه نمی رویم تا پایه های اعتقادی و فرهنگی جامعه را تقویت کنیم و بدین وسیله قدرت دفاعی کشور را در مقابل تجاوزات سخت کشور بالا ببریم؛ این هم یعنی شرکت در جنگ سخت.
...
خلاصه اینکه به نظر میرسه جنگ سخت و نرم تنها دو چهره از یک چیز یعنی مبارزه با دشمن هستند.
فعلا این جمله دستمون باشه که خیلی با این حرف کارهای زیادی میشه کرد.
بعد از ورود فعال جریان های تکفیری به عرصه های بین المللی، یکی از شبهاتی رواج بسیاری پیدا کرد این بود که اسلام طرفدار خشونت است و حکم به «جهاد» در اسلام زمینه ساز پیدایش
فرقه های تکفیری مانند داعش شده است.
شبهه، شبهه ی سنگینی بود چرا که شواهدی در دنبا بود که به ظاهر آن را تأیید می کرد.
شعار گروه های تکفیری «جهاد» علیه کفر و شرک برای اقامه ی توحید بود.
فیلم ها و تصاویری که از فعالیت این گروه ها دیده می شد همگی دست به دست هم داده بود تا جبهه ای علیه حکم به «جهاد» تشکیل شود.
مسلمانان و به خصوص سران آنها از این مسأله ناراحت بودند و در پی یافتن راه حلی بودند برای پاسخ به این اشکال که «جهاد» و بلکه «اسلام» را هدف قرار داده بود.
روزها به سختی سپری میشد. چه برای کسانی که زیر سلطه ی این ظالمان از اسلام بی خبر بودند و چه برای مسئولین کشورهای اسلامی و بخصوص کشور ما ایران که خود را پیش قراول حرکت های جهادی در جهان اسلام می داند.
تا اینکه بالاخره ...
دیپلماتی ایرانی که او را «همه فن حریف» می نامیدند با تکیه بر دانشی که از رؤسا و اربابان تکفیری ها آموخته بود سعی کرد آبرویی برای کشورمان دست و پا کند.
چقدر هوشمندانه و هنرمندانه!!!
آنجا بود که این مردی که حتی با دشمنان هم مهربان بود، با خنده های خود این شبهه ی سنگین را به طرز عجیبی پاسخ داد!!!
او با خنده های ملیحش در مقابل دشمنان به ما می گفت:
« ای مسلمانان! به پا خیزید!
امروز روز جهاد خنده است!
دیگر جهاد نظامی بس است!
مگر نمی بینید ما را متهم به خشونت می کنند؟ کاری کنید! »
عجیب است چرا به ذهن ما نرسیده بود!!!؟
قبل از آن، همه فکر می کردیم جواب موشک موشک است.
اما او به ما یاد داد که ...
یاد داد که تهمت را نباید پاسخ داد. باید پذیرفت و از ترس ایراد تهمت های بیشتر، راه را به سمت دیگری کج کرد.
البته او در داخل نیز طرفدارانی دارد. از آن روز به بعد، عده ای از پزشکان جراح که دستی در بشردوستی نیز دارند، به منظور پیشگیری از اتهام به خشونت علیه بیماران، تیغ های جراحی را کنار گذاشته و سعی در اصلاح غده های سرطانی1 بیماران خود با روش «خنده درمانی» دارند.
............................................
1. اسرائیل غده سرطانی است!
سلام
از شما که به ما هم سر می زنید متشکرم.
معلومه دیگه! توی این وبلاگ می خوام تا اونجایی که بتونم درباره جهاد بنویسم. به امید اینکه اسم ما رو هم یک روزی در لیست مجاهدین راه حق بنویسند.
پست ها رو با یادی از شهدایی که این روزها صحبتشون هست؛ اونایی که خوب وظیفه را دیدند و خوب عمل کردند شروع می کنم. شاید برای فهم ارزش کار اون رفقایی که این روزها تو سوریه می جنگند خوندن این کلمات از امیرالمؤمنین (ع) به دردمون بخوره.
اگر براى این حادثه تلخ، مسلمانى از روى تأسّف بمیرد، ملامت نخواهد شد، و از نظر من سزاوار است!
(نهجالبلاغه، خطبه 27، بند 4- 8)